یادداشت های یک آدم معمولی

ساخت وبلاگ
یک چهارم زندگی ام را در آن جا گذراندم ... فقط کمی کمتر از نیمی از زندگی مشترکم را. حالا در میان این دیوارهای نو بدجور احساس غربت می کنم. می دانم هر بار در مرور گذشته ها عکسی ببینم از آن چهاردیواری کوچک و تاریک، آه خواهم کشید، حتی اگر لبخندی بر لبانم نشانده باشد. روزهای بد که دیگر گذشته اند، درد من از یادآوری روزهای خوبی خواهد بود که فقدان کسانی که دوستشان داشته ایم، بسیار غمگینشان خواهد کرد ... .  یادداشت های یک آدم معمولی ...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت های یک آدم معمولی دنبال می کنید

برچسب : به میدان کوچک چی میگن, نویسنده : 4adamemamolia بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:33

کاش آدم ها از هم توقعی نداشتند. خصوصا انتظاری که نباید. حالا اینکه کسی بی خواسته ای،گامی بردارد، دست کم می شود فهمیدش. کار سختی نیست. هست؟

یادداشت های یک آدم معمولی ...
ما را در سایت یادداشت های یک آدم معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4adamemamolia بازدید : 23 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 20:33